دنیای سریال

سال 1958. «مایکل کورلئونه» (پاچینو) درگیر سرو سامان بخشیدن به امپراتوری ای است که از پدرش، «دون ویتو» (براندو) به ارث برده است. داستان به طور موازی زندگی «مایکل کورلئونه» قبل از انقلاب کوبا و زندگی «ویتو کورلئونهٔ» جوان، مهاجرت او از سیسیل به آمریکا و چگونگی رسیدن او به قدرت را نشان می‌دهد و اینکه مایکل چگونه در دادگاه به دفاع از خود در مقابل اتهامات می پردازد…

فیلم پدر خوانده 1972، دون ويتو کورلئونه (مارلون براندو) يکي از روسای پرقدرت مافياست که به خاطر کمک هايش به مهاجران ايتاليايی در نيويورک به پدرخوانده معروف است. پس از مرگ دون ويتو، جاي او را پسر کوچک خانواده، مايکل (آل پاچينو) مي گيرد که پيش از اين علاقه ای به فعاليت های غير قانونی خانواده اش نداشته است. مايکل خيلی زود به پدرخوانده ای جدید تبدیل میشود که قبل از آن باید با يک سری قتل و کشتار، خود را به دیگران اثبات کند.

داستانی حماسی در مورد یک غریبه ی مرموز با ساز دهنی است که به جمع نیروهایی که برای حمایت از یک بیوه ی زیبای بدنام که جانش توسط یک قاتل بی رحم که در راه آهن کار می کند به خطر افتاده است، می پیوندد.

«خوب» (کلینت ایستوود، در فیلم، با نام «بلوندی») و «زشت» (ایلای والاک، در فیلم، با نام «توکو») با هم کار می‌کنند و با شگرد خاصی، به گول زدن کلانترهای مناطق مختلف و پول درآوردن از این راه می‌پردازند. «بد» (لی وان کلیف) آدمکشی حرفه‌ای است که به‌خاطر پول حاضر به انجام هر کاری است. «بد»، که در فیلم او را «اِنجل آیز (اِینجل آیز)» صدا می‌کنند، به‌دنبال گنجی است که در طی جنگ‌های داخلی آمریکا، به دست سربازی به نام «جکسون»، که بعدها به «کارسون» نامش را تغییر داده، مخفی شده‌است…

گروهی از خبرنگاران سعی دارند تا آخرین سخنان گفته شده توسط سرمایه دار کلان و رئیس روزنامه Rosebud آقای «چالرز فاستر کین» را رمزگشایی کنند. فیلم با نمایش حلقه ی چاپ روزنامه ای که تیتر آن زندگی نامه ی چارلز فاستر کین می باشد، شروع می شود. پس از آن ما تکه هایی از گذشته ی زندگی چارلز کین را می بینیم. همانطور که خبرنگاران تحقیق و جستجو بیشتری می کنند، تماشاگران به اوج و محبوبیت رسیدن یک مرد را مشاهده می کنند و در آخر می بینند چطور از قله ی دنیا به پایین کشیده می شود...

این فیلم به زندگی شخصی بازیگر سوپر استار دهه 1950 میلادی مرلین مونرو میپردازد

مانی تورس، بازیگر مکزیکی-آمریکایی، در دهه 1920 هالیوود، کار خود را به عنوان دستیار دنبال می کند.داستانی از جاه طلبی بزرگ و افراط ظالمانه، ظهور و سقوط شخصیت های متعدد را در دوران انحطاط و تباهی افسارگسیخته در اوایل هالیوود روایت می کند.

یکی از پلیس های اینترپل در تلاش است سارق پرآوازه آثار هنری را پیدا کند.

«جیمز باند» مدتی است بازنشسته شده و در آرامش به سر می‌برد، اما دوست قدیمی‌اش «فلیکس لیتر» از او برای پیدا کردن یک سارق مرموز مسلح به فناوری مدرن کمک می‌خواهد و او را به سمت ماموریتی خطرناک سوق می‌دهد.

یک بازیگر تلویزیونی و بدلش در آخرین سال های دوران طلایی هالیوود سفری دراز و پرحادثه را در لس آنجلس شروع می کنند تا بتوانند وارد سینما شوند و در صنعت فیلم اسم و رسمی برای خود دست و پا کنند…