دنیای سریال

بر اساس داستانی واقعی، ماجرای یک تیم راگبی از اروگوئه را روایت می‌کند که هواپیمایشان در سال ۱۹۷۲ در کوه‌های پوشیده از برف آند سقوط می‌کند. بازماندگان این حادثه مجبورند برای زنده ماندن در شرایطی بی‌نهایت سخت، با سرما، گرسنگی و ناامیدی بجنگند. این فیلم به بررسی تصمیمات دشوار و فداکاری‌های آن‌ها در طول ۷۲ روز طاقت‌فرسا می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه آن‌ها با وجود از دست دادن هرگونه امید، برای نجات جان خود از طبیعت بی‌رحم مبارزه کردند.

یک مأمور باتجربه و زبده هندی به نام پاتان، که هویتش در یک عملیات مخفیانه به خطر افتاده، به دنیای جاسوسی بازمی‌گردد. او برای جلوگیری از یک حمله بیولوژیکی مرگبار که توسط یک تروریست بین‌المللی بی‌رحم به نام جیم طراحی شده، با یک مأمور مخفی پاکستانی، روبینا، متحد می‌شود. آن‌ها با همکاری یکدیگر باید برای مقابله با این تهدید بزرگ و نجات مردم هند از این توطئه، مبارزه کنند.

کاپیتان مارول درگیر یک کرم‌چاله عجیب می‌شود که به طور غیرمنتظره‌ای او را با دو قهرمان دیگر، یعنی مونیکا رمبو و میس مارول پیوند می‌دهد. هر سه نفر متوجه می‌شوند که قدرت‌های آن‌ها به هم گره خورده و با هر بار استفاده از آن‌ها، جایشان به طور لحظه‌ای با یکدیگر عوض می‌شود. آن‌ها باید با همکاری یکدیگر و کنار گذاشتن اختلافاتشان، رمز و راز این پدیده را کشف کنند تا بتوانند با یک دشمن کهکشانی جدید مقابله کنند و از نابودی جهان جلوگیری کنند.

در شهر المنت‌سیتی، جایی که عناصر چهارگانه (آب، خاک، آتش و باد) در کنار هم زندگی می‌کنند، امبر، دختری آتشین و تندمزاج، به طور اتفاقی با وید، پسری از جنس آب و بسیار احساساتی، آشنا می‌شود. با وجود تفاوت‌های فاحش و قوانینی که از ارتباط عناصر مختلف جلوگیری می‌کند، این دو متوجه می‌شوند که وجه اشتراک زیادی دارند و به یکدیگر علاقه‌مند می‌شوند. این دوستی غیرممکن، آن‌ها را در مسیری قرار می‌دهد که به کشف حقایقی درباره دنیای خود و بازنگری در باورهایشان منجر می‌شود.

بر اساس داستان واقعی مانوج کومار شارما ساخته شده است. این فیلم داستان یک پسر جوان روستایی را روایت می‌کند که با وجود مشکلات و فقر شدید، تلاش می‌کند تا با فساد مبارزه کرده و به رؤیای خود یعنی تبدیل شدن به یک افسر پلیس هندی برسد. او با عزم راسخ و پشتکار بی‌نظیر، بارها در سخت‌ترین آزمون استخدامی جهان شکست می‌خورد، اما هرگز تسلیم نمی‌شود و به مسیر خود ادامه می‌دهد.

بِی و بن پس از یک قرار ملاقات رویایی، به دلیل یک سوءتفاهم از هم جدا می‌شوند. اما سرنوشت آن‌ها را دوباره در یک عروسی در استرالیا کنار هم قرار می‌دهد. این دو برای جلوگیری از دخالت‌های خانواده و دوستانشان و همچنین برای رسیدن به اهداف خود، تظاهر به یک رابطه عاشقانه می‌کنند. اما در طول این دروغ بامزه، آن‌ها به تدریج متوجه می‌شوند که شاید عشق واقعی همان چیزی باشد که از آن فرار می‌کردند.

رابرت مک‌کال پس از اتفاقات گذشته، به جنوب ایتالیا نقل مکان کرده تا در آرامش زندگی کند. او در این محیط جدید با دوستانش رابطه‌ای عمیق برقرار کرده و حس می‌کند بالاخره خانه خود را پیدا کرده است. اما زمانی که متوجه می‌شود دوستانش تحت سلطه یک گروه مافیایی محلی هستند، مجبور می‌شود یک بار دیگر به عدالت‌خواهی بازگردد تا آن‌ها را از این تهدید نجات دهد.

چهار بازمانده از کشتار وودزبورو، سم، تارا، چد و میندی، تصمیم می‌گیرند گذشته را پشت سر بگذارند و زندگی جدیدی را در شهر نیویورک آغاز کنند. اما آن‌ها بار دیگر مورد حمله قاتل نقابدار «گوست‌فیس» قرار می‌گیرند. در حالی که این چهار نفر تلاش می‌کنند تا هویت قاتل را کشف کنند، متوجه می‌شوند که در این شهر بزرگ، هیچ‌کس در امان نیست.

کورا، یک غریبه مرموز که در میان مردم روستایی و آرام یک سیاره دورافتاده زندگی می‌کند، آرامش زندگی‌اش زمانی به هم می‌ریزد که ارتش ظالم «مادرورلد» به رهبری فرمانده بالیساریوس به روستای آن‌ها حمله می‌کند. کورا برای مقابله با این تهدید، سفری را آغاز می‌کند تا در سیاره‌های مختلف جنگجویانی را برای دفاع از روستای خود جمع‌آوری کند. او به همراه تیمی از جنگجویان نامحتمل، برای نبردی بزرگ آماده می‌شود که سرنوشت کل کهکشان را تغییر خواهد داد.ماه سرکش

اقتباسی از حماسه باستانی رامایانا است، داستان قهرمانی شاهزاده راغاو روایت می‌شود. او برای نجات همسرش، جاناکی، که توسط پادشاه شیطانی لانکش ربوده شده، سفری پرخطر را آغاز می‌کند. راغاو به همراه برادرش، لاکشمن، و متحدانی قدرتمند چون هانومان، باید برای نبرد با ارتش لانکش و بازگرداندن جاناکی، آماده شوند. این فیلم داستانی از نبرد خیر و شر، فداکاری، عشق و وفاداری را در دنیایی اسطوره‌ای به تصویر می‌کشد.