دنیای سریال

داستان رومولوس و برادر دوقلوی او رموس، در قرن هشتم پیش از میلاد همانطور که از چشم سه نفر دیده می شود که با مرگ ، تنهایی و خشونت آمیخته شده است.

خانواده ای در اثر بمب گذاری انتحاری در سوگ مرگ دختر خود هستند. درحالی که، برادرش بعد از اینکه او را در اخبار می‌بیند، شک می‌کند که زنده باشد. او تصمیم میگیرد تا به خاورمیانه برود و او را پیدا کند.

جانگ بونگ هوان ، مردیست که به عنوان سرآشپز در کاخ آبی رییس جمهور کار میکند ، اما زندگی او وقتی دگرگون میشود که با هویت زنی به نام کیم سو یونگ در دوران چوسان از خواب بیدار میشود

زمانی که الکس رایدر جوان متوجه میشود که عمویش ایان در هنگام انجام ‌وظیفه به عنوان جاسوس بریتانیایی کشته شده‌ است و نه در تصادف رانندگی ، همه چیز برای او تغییر می‌کند . شاخه‌ای از سازمان جاسوسی MI6 که به نام دپارتمان شناخته می‌شود به او نزدیک می‌شوند و الکس متوجه میشود ندانسته از دوران کودکی برای جاسوسی های خطرناک آموزش ‌دیده است . حالا الکس خود را برای ماموریت نجات جهان آماده میکند...

پارک جه وون یک معمار صادق ، پر از شور و شوق و عاشق خیابان های شهر است. یک روز به زنی که او را “دزد دوربین” صدا میکند، برمیخورد و به او دل میبندد ولی همان روز ملاقات او را گم میکند؛ از طرفی لی یون اوه ، بازاریاب مستقلی است که زندگی معمولی دارد اما هویت دیگری به نام یون سون آه نیز دارد. او تصادفا در حالیکه با هویت جعلی خود است ، پارک جه ون را میبیند و عاشقش می شود…

در دهه ی نود میلادی گروهی از نوجوانان دور هم جمع شده اند و تصمیم دارند کاری کنند که معلم محبوبشان عاشق شود. هدف آن ها این است که این معلم دلیلی برای ماندن در شهرشان داشته باشد و شهر را ترک نکند.

در سریال مشکلی نیست که خوب نباشی : مردی به نام مون کانگ تائه که در بخش درمان اختلالات روانی یک بیمارستان مشغول به فعالیت است، با زنی به نام گو مون یونگ آشنا می‌شود که از اختلال شخصیت ضداجتماعی رنج می‌برد. گو مون یونگ، در زمینه نگارش کتاب‌های کودکان، به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته و..

یک سابقه‌دار در ایتوان یک کافه باز می‌کند و در کنار مدیریت آن، به دنبال مسئول مرگ پدرش می‌گردد تا از او انتقام بگیرد.

داستان درباره‌ی حفظ انسانیت در مواجهه با یک فاجعه کیهانی ، هنگامی که هواپیمایی از بروسل پرواز می‌کند را روایت می‌کند. سریال با یک واقعه خورشیدی ناگهانی آغاز می‌شود ، وقتی که خورشید به طور غیرقابل توضیحی شروع به نابود کردن هر چیزی در اطراف خود می‌کند. تمرکز فیلم حول مسافران و پرسنل خوش شانس پرواز شبانه‌ای است که از بروسل خارج شده است و در تلاش است تا به سمت غرب ، که در تاریکی شب منطقه امن تری است ، پرواز کند و…

زندگی معاصر، شهری و مشکلات گریبانگیر آن در منظر جدیدی از روابط که تمایز بین رهایی و استثمار است به تصویر کشیده می شود...