دنیای سریال

این فیلم داستان فردی به اسم "اندی دوفرین" را روایت می‌کند که در ابتدای فیلم به اتهام قتل همسر و معشوقه اش به حبس ابد محکوم می‌شود. اندی اصرار دارد که او این جرم را مرتکب نشده ولی قاضی زیر بار نمی‌رود و او را به زندانی به اسم "شاوشنک" میفرستد. در حالی که این زندان باید محلی برای بهتر شدن افراد درون آن باشد؛ برعکس تبدیل به جهنمی برای آنها شده حتی رئیس زندان که وانمود میکند فرد خداترسی است در عمل ذاتی شیطانی دارد و از اندی در جهت پولشویی استفاده می‌کند. اندی بارها در این زندان مورد آزار و اذیت و ظلم قرار میگیرد اما هیچگاه از هدف خویش که آزادی از زندان است ناامید نمیشود و همین تزریق امید به بیننده و پایان بندی بینظیر آن باعث شده که این فیلم به برترین فیلم تمام دوران‌ها از نظر بینندگان در وبسایت IMDb تبدیل شود.

(جیم کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود تا اینکه …

«موفاسا»، سلطان جنگل، فرزند کوچکش، «سيمبا» را جانشين خود اعلام مي کند. برادر بدجنس او، «اسکار» (آيرونز) که مي خواهد سلطان باشد، با کشتن «موفاسا» و گناهکار جلوه دادن «سيمبا»، او را فراري مي دهد و خود حاکم مطلق مي شود. «سيمبا» در جايي دور از خانه و زادگاهش بزرگ مي شود و با ظاهر شدن روح پدر و شنيدن واقعيت تصميم به بازگشت مي گيرد...

یک پلیس باید جلوی انفجار یک اتوبوس شهری را بگیرد. اتوبوسی که اگر سرعتش از ۵۰ مایل در ساعت پایین‌تر بیاید، بمبی که در آن جاسازی شده منفجر خواهد شد...

این فیلم ساخته یکی از برترین کارگردان های هالیوود یعنی کوئنتین تارانتینو میباشد. داستان این فیلم متشکل از چند داستان مختلف ولی مرتبط به هم میباشد که در زمان های مختلفی اتفاق می افتند. چیزی که این فیلم را از دیگر آثار سینمایی متمایز کرده کلیشه شکنی و غیر قابل پیش بینی بودن آن است. در این فیلم ما شاهد داستان هایی از دو گانگستر، یک بوکسور و یک داستان دراماتیزه هستیم. دیدن این فیلم به عنوان یکی از برترین آثار تمام دوران به دوستداران سینما پیشنهاد میشود.

آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...

این فیلم داستان شخصی به نام "فارست گامپ" را روایت می‌کند که با اینکه به ظاهر ضریب هوشی پایینی دارد و بسیار ساده لوح است اما با اینحال کارهای بزرگی در طول زندگی اش انجام می‌دهد و به افراد زیادی کمک می‌کند. این فیلم یکی از فاخرترین آثار سینمای جهان است و توانسته هر بیننده‌ای را که به تماشای آن می‌نشیند مجذوب خود کند.

دوست خوش قلب، اما به شدت احمق، به نام‌های «هری» (جف دنیلز) و «لوید» (جیم کری) تصمیم دارند یک کیف پر پول را به صاحبش، که دختری زیبا است، بازگردانند. آن دو در این راه کل کشور را زیر پا می گذارند و گرفتار دردسرهای مختلفی می شوند، ولی آیا موفق می شوند کیف را به صاحبش برسانند؟...

داستان از شهر هالوین آغاز می شود. شهر وحشت و کابوس کودکان. شهری که هیولا های ترسناک کودکان در آن سکونت دارند. اما آنان بد جنس نیستند و اما سیر اصلی داستان با جک یا پادشاه کدو تنبل ها که اسکلتی خوش تیپ و جذاب است رنگ می گیرد. این که جک از کار های همیشگی اش خسته شده و در جست و جوی سالی متفاوت پا در شهری دیگر می گذارد و بعد از دیدن جشن کریسمس تصمیم می گیرد کریسمس آن سال را خود رهبری کند. غافل از این که ...

هنگامی که یک گروه اجیر شده در شب کریسمس به املاک یک خانوادۀ ثروتمند حمله می کنند، بابا نوئل باید پا پیش بگذارد و قضیه را ختم به خیر کند