برای اطلاع از آخرین آدرس سایت و همچنین جدیدترین اخبار فیلم و سریال های روز لطفا کانال تلگرام ما را دنبال کنید. آیدی کانال تلگرام ما DonyayeSerialTel میباشد. برای هدایت مستقیم به کانال روی دکمه روبرو کلیک کنید:
سریال «واکینگ دد» داستان زندگی کلانتری به نام «ریک گرایمز» را نشان میدهد که در یک ماموریت تیر میخورد و به کما میرود. وقتی بیدار میشود، متوجه میشود همهی مردم شهر تبدیل به مردهی متحرک (زامبی) شدهاند و شهر به هم ریخته است. از این رو به دنبال خانوادهاش میرود که در نهایت آنها را همراه گروه دیگری از بازماندگان پیدا میکند. ریک رهبر گروه بازماندگان برای یافتن یک پناهگاه به دور از زامبیها میشود. این زامبیها هر موجود زندهای را که در مسیر ببینند، گاز میگیرند و تبدیل به یکی مثل خودشان میکنند. گروه ریک گرایمز بغیر از مبارزه با زامبیها در طول مسیر با مشکلات و چالشهای دیگری همچون کمبود آذوقه، نبود سرپناه و مبارزه با گروههای دیگر بازمانده برای بقا هستند.
سریال چگونه با پدرتان آشنا شدم (به انگلیسی: How I Met Your Father) اسپین آف سریال "چگونه با مادرتان آشنا شدم" میباشد. سبک این سریال سیتکام است و داستان آن در سال 2050 رخ میدهد که در آن شخصیت سوفی برای فرزندانش داستان آشنایی با پدرشان را در سال 2022 را بازگو میکند.
داستان سریال دیپلمات (The Diplomat)، حول محور سفیر جدید آمریکا کیت وایلر در بریتانیا میچرخد. داستان با انفجار یک ناو هواپیمابر بریتانیایی در آبهای خاورمیانه آغاز میگردد و انگشت اتهام به سمت ایران نشانه رفته است. این حمله، خیلی از ملوانان بریتانیایی را میکشد و امکان یک مناقشه بین المللی را قوت میبخشد. کیت وایلر یک ارتشی که در سرویس خارجی در کابل خدمت می کند، توسط رئیس جمهور فراخوانده می شود تا سفیر آمریکا در بریتانیا شود و وظیفه ی بسیار خطیر در یک مناقشه بسیار بزرگ در حد جنگ جهانی به کیت واگذار کند.
سریال «لاکوود و شرکا» داستان لوسی کارلیل دختری با تواناییهای روانی خاص همراه دو پسر به نامهای آنتونی لاکوود که جوانی کارآفرین و یاغی و جورج کابینز دوست عجیب و باهوش آنتونی است که بعد از حمله ارواح به شهر لندن شرکت لاکوود و شرکا را راهاندازی میکنند. این سه نفر وظیفه خود میدانند تا خیابانهای شهر لندن را ایمن نگه دارند و در راستای همین کار نیز با ارواح خبیث مبارزه میکنند. اعضای این تیم در رقابت با دیگر آژانسهای مطرح، شدیدا تلاش میکنند تا اعتبار و شهرت پیدا کنند؛ و همینطور درصدد حل معمای هولناکی میباشند که میتواند مسیر تاریخ را تغییر دهد.
محوریت سریال «کِلایدِسکوپ» روی (لئو پاپ)، یک جنایتکار حرفهای و مغز متفکر پشت نقشهای برای سرقت ۷ میلیارد دلار اوراق قرضه از یک خزانه به ظاهر غیرقابل نفوذ هنگام یک طوفان در نیویورک است. برای انجام این کار، او یک تیم هفت نفره از کارشناسان را گرد هم میآورد (یعنی جایزه هر کدام به یک میلیارد دلار تقسیم میشود) تا پول را بدزدند. داستان سریال ۲۴ سال را در بر میگیرد که شامل انتقام، توطئه، وفاداری ها، و خیانتهای اعضای گروه میشود. این سریال کاملاً از داستانی واقعی الهام گرفته شده است. ویژگی اصلی و بارز این سریال درون ایده خلاقانهای است که در فیلمنامه آن نهفته و آن هم اینست که سریال «Kaleidoscope» را میتوان به ۵۰۴۰ روش مختلف تماشا کرد.
هر کدام از اپیزودها هم که یک بازه زمانی متفاوت را روایت میکنند با یک رنگ خاص نامگذاری شدهاند. تنها موردی که در مورد این قسمتها وجود دارد دو قسمت اول و آخر هستند که به ترتیب با رنگهای مشکی و سفید نامگذاری شدهاند. بینندگان باید حتما قسمت اول را ابتدا ببینند و بعد از آن تا پیش از قسمت انتهایی که با رنگ سفید مشخص شده، میتوانند با ترتیب دلخواه خودشان قسمتها را تماشا کنند. نکته مهم اینجاست که قسمت سفید باید حتما در انتها دیده شود چرا که حکم پایان سریال را دارد.
راس پولدارک پسر یک معدن دار پول دار است که به جرم قاچاق تحت تعقیب قرار میگیرد، و راس برای فرار از محاکمه به ارتش ملحق میشود و به جنگ انقلابی آمریکا میرود. اصل ماجرا وقتی شروع میشود که پولدارک بعد از ۳ سال جنگ به خانه بر میگردد، خانهای که در بحران و رکود فرورفته است. خانواده و دوستانش فکر میکردند او مرده است. «راس پولدارک» پس از بازگشت با شرایط ناامید کنندهای روبه روست و در غیاب او پدرش فوت کرده، خانه و معادنش ویران شده و نامزدش که از دوران کودکی او را دوست داشته با پسر عمویش نامزد کرده. همشهریهایش از برگشتن بچه پولدار شهرشان که قصد پس گرفتن موقعیت اجتماعیش را دارد زیاد راضی نیستند و همین باعث ایجاد بر خوردهایی بین آنها و راس میشود که عواقب ناخوشایندی را برای وی در پی دارد او اکنون احساس میکند که همهی چیزهایی که دوست داشته به او خیانت کردهاند. راس تصمیم میگیرد کارهای جدیدی را آغاز کند، و به زودی دشمنانی جدید و همچنین یک عشق جدید را در جایی پیدا میکند که انتظارش نمیرود. در طی پنج فصل از سریال، داستان حول زندگی راس در حالی ادامه مییابد که با ازدواج، عشقهای از دست رفته، مرگ، تولد فرزندان و جنگ دست و پنجه نرم میکنند.
اتاق شلوغ ماجراهای «دنی سالیوان» با نقش آفرینی «تام هالند» را دنبال میکند که در سال ۱۹۷۹ به جرم مشارکت در تیراندازی شهر نیویورک دستگیر میشود. بعد از دستگیری تلاش میکند تا افراد و حوادث مربوط به گذشته را به یاد بیاورد، گذشتهای مرموز که او را به این حادثه سرنوشت ساز میکشاند. درحالیکه توسط «رایا گودوین» با هنرنمایی «آماندا سایفرد» برای مشارکت در تیراندازی مورد بازجویی قرار میگیرد. رایا خیلی زود مشکوک میشود که احتمالا مورد پنهان دیگری در داستان پیچیده دنی وجود دارد و باید معمایی جدید را حل کند.
این سریال داستان "ریموند ردینگتون" را روایت میکند که در گذشته افسر نیروی دریایی آمریکا بوده است ولی بیش از دو دهه است که تبدیل به یک جنایتکار خطرناک شده است. او بصورت داوطلبانه خود را تسلیم افبیآی میکند و به آنها میگوید که در طول بیست سال حضورش در دنیای جرم و جنایت لیستی از خطرناکترین تبهکاران را جمع کرده و مایل است در مقابل مصونیت قضایی، به افبیآی در دستگیری تک تک آنها کمک کند اما...
سریال یلواستون درباره خانواده داتون است، صاحبان بزرگترین مزرعه در ایالت مونتانا. شخصیت اصلی مزرعه داری به نام جان داتون است که سعی دارد کنترل و مالکیت زمینش را به هر طریقی از دست ندهد. و به دلیل واقع شدن این مزرعه در املاک سرخپوست ها، همراه درگیریهای بین قبایل سرخ پوست بومی و این فرد واقع میشود، و از طرفی دیگر این مزرعه در معرض تهدید دائمی از سوی یک زمین خوار است که میخواهد در زمینها شهرسازی کند و یک غول کازینو بومی آمریکایی به دنبال خرید آن است. این مزرعه دار با نفوذ، بر تمام سیاستمداران و گله داران ایالت نفوذ دارد ولی اوضاع به وقف این خانواده باقی نمیماند و رقیبان و دشمنان آنها همواره در حال دسیسه و مقابله با آنها میباشند. در همین حال، شخصیتهای شرور زیادی از جنایتکاران، معتادان و حتی شبهنظامیان نیز دشمنیهایی با جان و خانواده داتون دارند. اما جان مردی است که برای نجات خانوادهاش و دور کردن خطر دست به هر کاری میزند. او گروهی از گاوچرانهای وفادار را در کنارش دارد که هر چه در توان دارند برای دفاع از او انجام میدهند. به این ترتیب، وقتی اوضاع بههم میریزد درگیریهای خونین زیادی را در سریال یلواستون شاهدیم.
قلمرو حیوانات داستان فردی نوجوان به نام جاشوا کودی را روایت میکند که ۱۷ سال سن دارد، که پس از مرگ مادرش بر اثر مصرف بیش از حد هروئین، به جنوب کالیفرنیا میرود تا با مادربزرگش زندگی کند. جاشوا که خیال میکند نزد اقوامش زندگی آرامتری را تجربه خواهد کرد در گیر ماجراها و اتفاقات جدیدی میشود. خانوادهی کودی ها، همگی در کار دزدیهای سازماندهی شده هستند و مادربزرگ مانند یک رئیس، مسئولیت همه چیز را بر عهده دارد و حتی در ادارهی پلیس هم آشنایانی دارد که اگر موقعی مشکلی بوجود آمد به سرعت حلش کند. جاش ناخواسته وارد زندگی پر از خطر آنها میشود و کم کم از دنیای معصومانهی خود بیرون میآید در آنجا، او دنیای زیرین جنایتکاری را کشف میکند که خانوادهاش به آن تعلق دارند و جاشوا را قاطی ماجراهای جدی و خطرناک میکند.